به نامت ای زیباترین! عزیز خاله مرجان سلام! الآن که من شروع کردم این وبلاگ رو برای شما بنویسم!شما دقیقا" 8 ماه و 18روزته! راستش هیچوقت دوست نداشتم جز بچه ی خودم برای بچه ی دیگه ای بنویسم!اما تو که اومدی شدی همه چیزم!شدی همه ی زندگیم!شدی همه ی فکرم!شدی نفسم!تک تک لحظه هامو یادتو پر کرد!عاشقت شدم!برای عشق ورزیدن بهت هیچ مانعی نتونست جلومو بگیره!این شد که خواستم احساسمو،برات بنویسم!اگرعمری باقی بود،تاروزی که بزرگ شدی،مرد شدی،روزی که شاه داماد شدی وقدت از خاله مرجان بلند تر شد وخاله برای بوسیدنت مجبور شد ازت بخواد تا سرتو خم کنی بهت هدیه بده! مزه ی لپای خوشمزه ت هنوز رو لبامه!از صبح کنارم بودی الان رفتی خونتون! عزیز خاله،اینو...