♥ فـــــرشــــتــــه ی نــــجــــات ♥
به نامت آرام دلم!
وقتی رسیدی که شکسته بودم ازهمه ی آدما خسته بودم
وقتی رسیدی که نبود امیدی اما تو مث معجزه رسیدی
وقتی رسیدی که شکسته بودم از همه ی آدما خسته بودم
بعد یه عالم اشک و بغض و فریاد خدا "تو" رو،برای من فرستاد
خوب میدونم جای"تو"رو زمین نیست خیلیه فرق"تو"،فقط همین نیست
آدمای قصه های گذشته به کسی مثل"تو"میگن فرشته
رسیدی از یه جا که آشنا بود شبیه "تو" فقط تو قصه ها بود
"تو" از یه جای خیلی دور اومدی قفلو شکستی،مثل نور اومدی
"تو" همونی که آرزوی من بود همیشه،هرجا رو به روی من بود
شبا تو خوابم،"تو" رو دیده بودم خیلی شبا بهت رسیده بودم
خوب میدونم جای "تو"رو زمین نیست خیلیه فرق "تو"،فقط همین نیست
آدمای قصه های گذشته به کسی مثل تومیگن فرشته
فـــرشـــتـــه ی نـــجـــات....!
تـــــو جـــــون ازم بــــــخـــــواه.....!
اونـــــــــم کـــــــــمــــــــه بـــــــــــــرات.....!
پی نوشت،مرجان نوشت:
روزی که برای اولین بار این آهنگ رو شنیدم،تو،توی دلت مامان بودی!یه موجود خیلی کوچولو،شاید قدِّ یه کنجد،کوچولو و ریزه میزه!اما خودتو نشون داده بودی، می دونستم هستی!از همون موقع دوسِت داشتم،خیلی زیاد!این آهنگو که شنیدم انگار برای "تو"خونده بودنش!انگار شاعرش از دل ِمن خبر داشته و این شعر وگفته!انقد به دلم نزدیکه،انقد حرف دلمه که حد نداره!اگر بخاطر نظم ِپست نبود حتما"یه جاهاییشو علامت میذاشتم تا بهش بیشتر توجه کنی!چقد این شعر به تو میاد!چقد مناسبته!آره پسر تو "فرشته ی نجات"منی!
عزیزکم،پسرک ناز من،گل ِمن،امیدم،بدون خاله مرجان،تا ته ته جونش تورو دوست داره و هر کاری از دستش بر بیاد برای تو انجام میده!
قول میدم!
92/05/28
دوشنبه!
ظهر گرم تابستون!
خاله مرجان!